رگ خواب ، فیلمی برای فروپاشی «مینا»! / تحلیل فیلم

رگ خواب داستان فروپاشی «مینا» است؛ زنی تنها که در ازدواج اول شکست خورده و بعد از سمت پدر طرد شده. مینا کسی جز پدر ندارد و البته یک رفیق نصفه نیمه! او تنهاست، بر حسب اتفاق و بر اساس نیاز به کار و درآمد با کامران آشنا می شود و به او پناه می برد. عشق جوانه می زند، اما در ادامه … 

به گزارش ” xmarmooz.com ” به نقل از برترین ها – ایمان عبدلی: «رگ خواب» داستان فروپاشی «مینا» است؛ زنی تنها که در ازدواج اول شکست خورده و بعد از سمت پدر طرد شده. مینا کسی جز پدر ندارد و البته یک رفیق نصفه نیمه! او تنهاست، بر حسب اتفاق و بر اساس نیاز به کار و درآمد با کامران آشنا می شود و به او پناه می برد. عشق جوانه می زند، اما در ادامه …

«رگ خواب» پس از پرسه زنی های حمید نعمت الله در تجربه های سردرگمی چون: «آرایش غلیظ» بازگشت او به زبان سینمایی خودش است. شخصیت پردازی درست و ششدانگ در کنار روایت منسجم از این فیلم اثری ساخته که مطمئنا جزو خوب های جشنواره امسال است و در اکران هم حرف های زیادی از آن خواهیم شنید.

 

 رگ خواب
 

 

نعمت الله از پس تجربیات متعدد مطبوعاتی و سینمایی در «رگ خواب» به زبان سینمایی مطلوبی رسیده که می تواند حیات ویژه ای برای سینمای او ایجاد کند، اگر که باز هوس تجربیات متنوع به سرش نزد.در یادداشت زیر چند تمهید ظریف «رگ خواب» در ایجاد کشش برای مخاطب را بررسی کرده ایم، البته سبک یادداشت جشنواره ای و شتاب زده است، به هرحال به نوبه ی خودمان تلاش می کنیم شما را در حال و هوای جشنواره قرار دهیم.

موسیقی و کارکرد آن در «رگ خواب»

«موسیقی» هم تهییج کننده است و هم کارکردی افزون برای همذات پنداری مخاطب با داستان فیلم دارد. موسیقی می تواند قلاب ارتباطی بیننده و فیلم باشد و در عین حال روایت را هم در پیشرفت کمک کند. در فیلم نعمت الله موسیقی دقیقا هر دو کارکرد را به بهترین شکل ایفا می کند. نمونه های پیش برنده روایت دو سکانس آموزش موسیقی در اتاق مجاور محل سکونت «مینا» است که متناسب با حال و هوای او قرار گرفته و در حرکت روایت عامل موثری است.

 یک بار مینا را در آغاز سکونت و آشنایی با کامران می بینیم، نوای ویلن و حس رویا پردازانه این ساز که همنشینی خوبی با حال و هوای کاراکتر اصلی داستان است و بار دیگر مینایی را می بینیم که دلبسته کامران شده و احساس عاشقی دارد. این بار ضرب تنبک شاگرد موسیقی حس طرب و شادی ایجاد می کند.

 

 رگ خواب
 

 

موسیقی در کارکرد ثانویه  با تهییج احساسات مخاطب در سکانس رانندگی مینا در جاده با کلام همراه می شود و صدای همایون شجریان و شعر منزوی و مولانا به شدت گیرا و قدرتمند عمل می کند، طوری که هنگام تماشای فیلم آن هم برای مخاطب سخت گیر جشنواره همه مات و میخکوب اجرای حاتمی و شجریان بودند. این به کارگیری موسیقی به عنوان یکی از ابزاری های مهم یک روایت سینمایی نشان از تسلط نعمت الله بر سینما دارد. در ضمن نباید فراموش کنیم تماشاچی ایرانی کلیپ دوست دارد و «رگ خواب» اینجا را به میل تماشاچی عمل می کند.

یک راوی موثر و با احساس

استفاده از نریشن که با صدای کاراکتر اصلی همراه شده تمهید مناسبی در بارور شدن اثری است که اتفاقا کاملا کاراکتر محور است در آن شخصیت پرازی مهم تر از دیگر عناصر داستانی اهمیت دارد. در فیلم های این چنینی که حوادث و اتفاقات نقش عمده ای در کشش و جذابیت داستان ندارند و ما صرفا با حدیث نفس کاراکتر مرکزی داستان مواجهیم، نریشن می تواند حالت واگویه های درونی یکی مثل مینا باشد که از لا به لای همین واگویه ها لایه های ظریف تری از شخصیت اش را برای مخاطب نمایان کند.

 

 رگ خواب
 

 نریشن در چنین روایتی می تواند از اطناب داستان جلوگیری کند و کاتالیزوری برای پرورش سریعتر کاراکتر برای مخاطب باشد. به عنوان مثال در ابتدای آشنایی مینا و کامران در یکی از نریشن ها مینا  با تاکید بر بعد حمایتی وجود کامران هم خبر از دلبستگی احتمالی در دقایق بعدی را می دهد و هم خلا وجود یک مرد حمایتگر را در زندگی اش نمایان می کند، شخصیت به واقع عمق پیدا می کند.

 نریشن اینجا دقیقا واگویه ای است که شخصیت سینمایی و بیننده را به هم نزدیک می کند. چنین افشاگری اگر در دیالوگ می آمد جنبه ی تصنعی و غیرقابل باور داشت، اما در یک واگویه درونی که ذات اعتراف گرایانه و بی تعارفی دارد کاملا پذیرفتنی است. پس استفاده درست از ابزاری چون نریشن «رگ خواب» را در شخصیت پردازی و روایت کمک کرده است. این که کارگردانی بداند نریشن را در چه فیلمی به کار ببرد، خودش درصد قابل توجهی از تسلط او بر سینما را می رساند. اتفاقا در جشنواره دو سال قبل همین تمهید را در فیلم «رخ دیوانه» داشتیم و حالا با قیاس استفاده این دوفیلم از یک عنصر، بهتر در می یابیم کدام متناسب تر با داستان است.

 

 برگ برنده ای به نام «لیلا حاتمی»

آن هایی که بیشتر اخبار سینمایی را دنبال می کنند شاید به خاطر داشته باشند در میانه های فیلمبرداری «رگ خواب» گفت و گوی چند خبرنگارسر صحنه فیلم برداری با لیلا حاتمی حاشیه ساز شد.

 

 رگ خواب
 

 

موقعیتی که شاید نه خبرنگاران در آن نقش زیادی داشتند و نه لیلا حاتمی و شاید بیشتر باید آن هایی را نکوهش کرد که چنین فضایی عجیبی (گفت و گو سر صحنه) را فراهم کردند و به هر حال آن روز حاتمی واکنش خوبی نداشت و گفته بود که حال خوبی هم ندارد. حالا با مشاهده فیلم بهتر در می یابیم که چنین کاراکتری نیازی به همنشینی بی کم و کاست بازیگری دارد که پس از تلاش برای ایفای نقش متفاوت در «من» این بار یک کاراکتر خود ویرانگر کم تر دیده شده را به بهترین شکل به معرض نمایش می گذارد. حاتمی طیف های متفاوتی از حالات انسانی در مدت زمان فیلم اجرا می کند ؛ناامیدی – تنهایی و امیدواری -عشق و دوباره تنهایی – ویرانی است.

 

استفاده از چشم ها که البته با کمک فیلمبرداری هوشمندانه و موقعیت سازی های درست در فیلمنامه در کنار زبان بدن حاتمی که فراتر از بضاعت بازیگری سینمای ایران و شخصیت مینا را از همین حالا نامزد دریافت سیمرغ کرده. در مورد زبان بدن لیلا حاتمی در چند موقیت متفاوت،او چند مدل متفاوت را ارائه می کند؛ سکانس موزه مردمشناسی و  خاک خوری عاشقانه حاتمی و تهامی، بدن  مینا حالت خواهشگرانه و رهایی دارد.

 

در سکانس طوفان، حاتمی جمع شده و منقبض است، گویی با اندامش بی پناهی و ترس را القا می کند. بعدتر در سکانس خیابان که منجر به گرمخانه می شود، با بدنی خمیده هراس هر لحظه افتادنش را القا می شود، انگار تا پایان چیزی نمانده! آدمی که چیزی برای از دست دادن ندارد.

 

رگ خواب

نعمت الله از بوتیک تا رگ خواب

بازگشت خوشحال کننده نعمت الله به سینمایی که اجزایش را بلد است اتفاق روز اول جشنواره است. بازگشتی به «بوتیک» به شخصیت بی پناه «اتی» (البته با تفاوت هایی اگر «بوتیک» را دوست داشته اید احتمالا «رگ خواب» را هم دوست دارید) این فیلم شاید نسخه دامنه دارتر و سینمایی تری از «بوتیک» است. 

 

حیف است از نقش کارگردان در سینمایی کردن یک روایت ننویسیم از ذوقی که تماشای یک فیلم را در پرده ی سینما متفاوت از تماشای آن در تلویزیون می کند. مثل استفاده از رنگ در تقویت روایت ، سکانسی که کوروش تهامی در رستوران به همراه حاتمی نشسته و طیف ارغوانی لباس او با پس زمینه ی تصویر تبانی کرده و شکل نشستن اش حسی از بی اعتمادی می رساند، یا تاکید دوباره اش  به ست چاقو و یا پله های راه فرار که محل رفت و آمد مینا است. گویا راه فرار زندگی کامران است.

 

 رگ خواب
 

 

این ها همه معنای حضور یک کارگردان جدی را می دهد. مطمئنا همه ی آن هایی که در شب اول جشنواره در سینما فرهنگ و در سرمای سوزان بهمن ماه برای «رگ خواب» معطل شدند، خیلی ناراضی نبوده اند. البته بر فیلم نقدهایی هم وارد است مثل غلو در نمایش احساسات که بماند برای وقتی دیگر فعلا می خواهیم از خوب های جشنواره لذت ببریم. 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *